بی سرزمین تر از باد

سلام
من تشنه مثل خورشید      بی سرزمین تر از باد
روزی دگر بگذشت من تنها تر از ماه شدم.
امروز در فکر این هستم که چگونه آن خودخودم را بیابم. آن خودی که دیروز با دیگری معنایش را میجستم ولی اکنون خودم را هم نمی بینم.
مگه میشه یه پرنده بمونه بی آب و  دونه
مگه میشه یه قناری توی بغذ آواز بخونه .......
اگه تو بری زپیشم ....

تنهایی

سلام دوستان.
یک سال دیگه هم از زندگیم گذشت. امسال تنها تر از سال پیش. حاصل ۲۲ سال زندگیم رو تو یه کیف سامسونت حمل میکنم. دیگه راه فراری برام نمونده شاید تو این ماتریکس راه خروجی نیست. من به دنبال ترینیتی خودم هستم. ولی در این دنیا کسی برای من دل نمی سوزونه. شاید من باید از دنیای سرد و خموش جان بر کنم. تا خوراکی برای دیگران شوم شاید بدین صورت برای دیگر همنوعانی که هیچ ارزشی برایم قایل نشدند سودی داشته باشم.