Pointer   موس رو بالا میبرم سریع میکشم سمت راست روی ضربدر ( دکمه close) گیر میکنه. مثل کسی که داره قاتل عزیز ترین کسش رو با یک گلوله میکشه کلیک میکنم و برنامه Front Page بسته میشه. عکس علیرضا عصار روبروم روی بکگروند هست. نمیدونم داره به چی نگاه میکنه. موس رو یه پیچ تو صفحه میدم. از منو Start برنامه Word  رو باز میکنم.

میدونم که هر چی بخوام میتونم بنویسم. مثل زمانی که متغییرها رو تو VB با حروف کوچیک و بزرگ استفاده میکنی و فکرت راحت که کامپایلر دستو پا گیر VC نیست که بهت گیر بده. هر چی خواستم میتونم بنویسم از اسمبلی از طراحی وب از C/C++ از پایگاه داده ها و نظریه زبان. ولی اینجا جای این چیزا نیست. وقتی میام اینجا می خوام از همه چیز جدا شم. اینجا دیگه منم و من.

شب عید هست زیاد نمی خوام صحبت کنم. شما هم حال و حوصله حرفای صد من یه غاز من رو ندارید.

سال نو رو جولو جولو تبریک میگم. اییییشالا سالی پر از موفقیت داشته باشید

 

سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت

بادت اندر شهریاری بر قرار و بردوام

 

سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش

اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام

شب عید

یاد دارم در یک غروب سرد سرد

می گذشت از توی کوچه دوره گرد

 

دوره گردم دار قالی میخرم

دست دوم جنس عالی می خرم

 

گر نداری کوزه خالی می خرم

کاسه و ظرف سفالی میخرم

 

اشک در چشمان بابا حلقه بست

عاقبت آهی زدو بغضش شکست

 

اول سال است و نان در سفره نیست

ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

 

سوختم دیدم که بابا پیر بود

بد تر از آن خواهرم دلگیر بود

 

بوی نان تازه هوش از ما ربود

اتفاقا مادرم هم روزه بود

 

چهره اش دیدم که لک برداشته

دست خوش رنگش ترک برداشته

 

مشکل مادر درد نان نبود

حتم دارم که خدا آنجا نبود

 

باز آواز درشت دوره گرد

پرده اندیشه ام را پاره کرد

 

دوره گردم دار قالی میخرم

دست دوم جنس عالی میخرم

 

خواهرم بی روسری بیرون پرید

آی آقا سفره خالی می خری