من خودت

مدت زمان زیادیست که در آن جنگل به دنبال تو میگردم.  بارها و بارها تو را در بین آن من ها پیدا کرده ام.  هنوز دلم را به تو نداده ام که میبینم این تو نیستی و تو خودت هستی تو بجوز خودت، منی نداری. هر چه می خواهم، من ِ تو را، تو کنم نمی توانم. و تو به غیر از من خودت به چیز دیگری نمی اندیشی.

و هنوز میگردم.

نمی خواهم تویی داشته باشم که همیشه بهترین باشد. چون از موجودات بی نقص تنفر دارم. آن تویی که من می جویم همین نزدیکی هاست. نه آنقدر بالا که چشمانم برای دیدنش به گریه بیفتد.

نظرات 1 + ارسال نظر
چهره ی بی نقاب شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:03 ب.ظ http://partizanha.blogsky.com

خیلی معنی دار می نویسی ...
از سبک نوشتنت خیلی خوشم میاد
موفق باشی و بهروز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد